امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 2
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
گپ خانم های باردار 1401
نسیمه خودت تنهایی برو بعضی از آقایون خیلی اهل اتلیه نیستن ما فقط واسه عقد و عروسی و روز عکاسی داداشم رفتیم
الان عروس خالم بچش ۴ ماهشه از ۵ ماهگی که یکم شکم پیدا کرده بود هر ماه میرفتن اتلیه و جشن تعیین جنسیت توی اتلیه گرفتن که فیلمشو گذاشته بود انیستا
بعد ما یک مسافرت رفتیم اونم من گفتم دوتا عکس گرفتیم تا این حد
ولی دخترای خواهرشوهرم سالگرد عقد اتلیه تولد اتلیه شب یلدا اتلیه
پاسخ
ساغر بعد از زایمان آدم نمی تونه دنبال این چیزا باشه که... نهایتا توی بیمارستان بتونی چند تا عکس بگیری... چون در هر ورت درد و خونریزی و اینا داری، اصلا نمیشه کنترلش کرد برای پوشیدن لباس بارداری و خوشگلیزاسیون و....
همون قبلش خیلی خوبه به نظرم
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Saghar685، نسیمه جااان
پاسخ
آرزو متاسفانه آدم تنهایی انجام دادن این کارها نیستم Sad
شده اینقد اصرار میکنم تا راضی بشه
حالا خواهرم یکی رو معرفی کرده ک میاد تو خونه عکاسی میکنه ،اگه شد میگم بیاد خونه مون
اینجوری تو خونه ،عکسامون شاید متفاوت تر بشه
گوش کن! نبض دلم زمزمه اش با تو یکیست ♥︎
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Rose، sims s
پاسخ
آره صنوبر، صورت خخخخ مرسی گفتی درستش کنم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • صنوبر۷۱
پاسخ
منم اولا نسیمه نبودم ولی الان کاری که دلم بخوادو میکنم
بعدش میگه خوب کاری کردی به هوای من نبودی
پاسخ
سلام خانوما من عضو جدید سایتم
ی سوال داشتم اینکه شما خبر بارداریتونو ب همسرتون دادین واکنشش چی بود
ما دقیقا از همون روز قهریم ن سر بارداری ها
من یکم اعصابم ضعیف شده نمیدونم چرا چند بار سهوا بهش بد بیراه گفتم که البته اونم کم نیاورد
الان نزدیک یک هفته هست که فهمیدم باردارم و دقیقا از همون روز قهریم حتی بهش گفتم خوشحال شد اما یکساعت بعد بحثمون شد و تمام
پاسخ
سلام عزیزم
هیچی همسر من 4صبح گفت پاشو برو زعفرون بخور  Big Grin
البته شوخی مرد و شوکه بودیم
به نظرم این اتفاق مهمیه اگه میشناسیش که بعدا مشکلی پیش نمیاد و باهم خوبین برو پیش قدم شو برای آشتی
Heart  پسر دو ساله من  Heart
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • nona، sims s، Targol، آیسان ۹۶
پاسخ
هیچی والا من سرکار بودم روز تعطیلمم بود بی بی مثبت شد زنگ زدم بهش دفترچمو بیار بریم ازمایشگاه گویا باردارم
هر دو‌مون خیلی ماست البته شوکه بودیم فکر کنم وگرنه من با اینکه باید یه کاری رو تحویل میدادم سیستمو خاموش کردم رفتم Smile
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • sims s، Targol، youtab، آیسان ۹۶
پاسخ
ما چون شرایطمون خاص بود خیلی هیجان زده شدیم. باورم نمیشه اون روز چه استرسی کشیدم تا ساعت ده صبح شه و زنگ بزنم ازمایشگاه ببینم بتام چنده. قلبم داشت درمیومد، گریه میکردم، دوباره میگفتم اروم باش.. وای خدایا، وقتی خانمه گفت مبارکه… انگار دیگه هیچی نمیخواستم… بعد با نگرانی پرسیدم بتام چنده؟ گفت خوبه بالاست ۱۲۰۰. بعدش زنگ زدم همسرم اونم همکارش پیشش بود. اضطراب و هیجانش یادمه.
اخی.. همین موقع‌ها بود. دو سال پیش.. چرا تاریخشو سیو نکردم جایی؟ Sad

بعدا نوشت: تاریخ دقیقش رو از اس‌ام‌اس‌های آزمایشگاه پیدا کردم. هیییییی
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • nona، sims s، youtab، آیسان ۹۶، خانم فسقلی، ستی‌لیته
پاسخ
منم همون ثانیه اول بهش گفتم ...
من گریه میکردم از شوک ،اخه انتظارش رو نداشتم
اون می‌خندید و مسخره بازی در می آورد ..Big Grin

یه هفته تایم زیادیه واسه قهر،آشتی کنید باهم
سعی کن دوران بارداری یکم از تنش ها و بحث ها دور باشی
وقتی آشتی کردین ،ب همسرت هم بگو با صحبت حلش کنید کار ب قهر نکشه
والا من خودم ک قهر خیلی فشار روحی بدی بهم تحمیل میکنه ،واسه این میگم
گوش کن! نبض دلم زمزمه اش با تو یکیست ♥︎
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Celin، Heven، nona، sims s، youtab
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 5 مهمان