ترگل پسر منم غذای سفت و تیکه ای میخوره
لب به سوپ و فرنی و اینجور چیزا نمیزنه ماه هاست
منم توی پارچ مخلوط کن ریختم
منم کمپوت آناناس و موز و سیب یکیش
کمپوت آناناس و سیب و نارنگی یکیش
موز و پرتقال و نارنگی و سیب یکیش که نخورد به جاش لیمو امانیه قرمه سبزی رو 3تاشو خورد و با هربار خوردم قیافشو مچاله کرد که مردم براش
...
منم بازیای بدو بدو و دنبال بازیو قایم موشک و یکیم من میشینم میاد پشت سرم تاب تاب یا میاد جلوم داد میزنه یعنی بخواب من نجاتت بدم بعد میوفته روم و بغلم میکنه خخخ منم هی میگم نجاتم بدیییین

...
باباشم با تحرک بیشتر و هلی کوپتر و ماشین منترلی بازی و فوتبال در حدی که باباش شوت بزنه این برداره با دست بندازه براش
فکریم هنمین مکعبه روزی 1بار بعضی وقتا به خواست هودش 2بار
یکی دوتا کتاب
حلقه هوش که یاد گرفته الکی بازی میکنیم
یه جیزیم داره توپ میندازیم بالاش طبقه طبقه میاد پایین با اون و همین دیگه
اهان با اون مکعبه رنگا و شکلارم هربار میگم بهش
دستت کو و پات کو و چشمات کو و زبونت کو و دلت کو یا اسم عروسکا و اسباب بازیارو بیارم بگم کو
یا فلان جیزو بده مامان
...
راستی پسر منم بلاخره حرف زد

همه با ماما و بابا به خرف میوفتن ایشون با دد، آبه، به به، نه نه