امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
تجربیات و تبادل نظر درباره ی از شیر و از پوشک گرفتن و مسائل مرتبط با نوپایان
#51
نونا جان پسر منم مثل دختر شما بود تقریبا هیچی نمی‌خورد ولی از وقتی از شیر گرفتمش خیلی خیلی بهتر شد
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • nona
پاسخ
#52
آیسان جان خوش خبر باشی همیشه
خدا از دهنت بشنوه
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • آیسان ۹۶
پاسخ
#53
اره بچه‌ها. دکترش هم گفت میتونم دیگه شیر ندم. ولی انگار دلم میخواست شیر بخوره Sad
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • nona
پاسخ
#54
هیییی ترگل ما خیلی چیزا دلمون میخواست و نشد اینام روش Smile
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Targol
پاسخ
#55
وای نونا دقیقا دیروز دخترم غذا رو تو دهنش نگه داشت. گفتم بمون تو صندلیت تا قورت بدی. همسرم گفت خوب نمیخواد بخوره. گفتم منم خیلی چیزها رو نمیخواستم ولی مجبور شدم انجام بدم Smile)
البته که اخرش تف کرد Sad خیلی حرفم برش داره کلا، بچه‌هام به یه ورشون میگیرن..
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • 2015، nona، خانم فسقلی
پاسخ
#56
ای بابا بچه ها شما که دختراتون کوچیکن،من دخترم الان تو۶ساله هرچی بهش میدم بخوره میگه نمیخوام دوست ندارم بده و...منم گاهی که خسته میشم میگم منم خلی چیزا رو نمیخوام و دوست ندارم ولی مجبورم ،تو هم الان مجبوری...
فاطمه هستم
Heart
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • nona، Targol
پاسخ
#57
بچه ها من پسرمو روزشو از پوشک گرفتم ولی شب پوشک میکنم

کسی تجربه ای نصیحتی پندی اندرزی نداره چطوری شبشو بگیرم Big Grin
خوابشم شبا سنگینه خودشم والا سنگینه، تختشم محافظ داره بلند کردنش مصیبته که بخوام ببرم سرپا کنم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • nona
پاسخ
#58
فری برد جان من 3 سال و فکر کنم حدود 1-2 هفته بود که گرفتمش...
حالا اینا رو برای همه ی کسایی که ممکنه نیاز داشته باشن میگم... برای شب توی آخر متن هست Smile
ببین می گفتن که تا وقتی پوشک شبش رو خیس می کنه، نباید گرفت وووو...
ولی پسر من تا صبح پوشکش قشنگ نیم کیلو رو رد می کرد Smile
خلاصه دل رو زدم به دریا و گفتم یا میشه یا نه...
اولا که آموزش دستشویی رو خیلی باید جدی گرفت.... از سنین پایین تر قشنگ بچه باید بدونه که بزرگ میشه، باید بره جیش و پی پی رو توی دستشویی انجام بده... ما دائم توی خونه اعلام می کردیم که وقتشه و باید بریم دستشویی... وقتی به اون سن رسید، دیگه می دونست دستشویی جای چه کاریه و چجوریه... یا مثلا بعضی بچه ها از پی پی می ترسن، من از خیلی وقت قبل هر موقع که می شستمش، می گفتم که پی پی و جیش چیه (مثلا غذایی که می خوریم میره توی دلمون، قوی می شیم و بقیه ش پی پی میشه و از باسن میاد بیرون... یا آبی که می خوریم جیش میشه و از آلت میاد بیرون)... همیشه می گفتم با پی پی خداحافظی کنه که بره پیش مامان و باباش (الان کلا اصلا از یادش رفته یعنی اینجور نیست آدم جایی آبروش بخواد بره و اینا... مهم برام ترس بود که نداشته باشه)...

خلاصه، اون بسته ی آخر پوشک رو، دائم می گفتم پوشک داره تموم میشه، پسرم بزرگ شده، باباش پوشک دیگه نداریم ووووو...
تا روز موعود که دیگه آخرین پوشک بود...
اون روز با تعجب گفتم اااا پوشک دیگه تموم شد پسرم و کلی در این مورد حرف زدیم، پسرم اصرار داشت که بابا بخره بیاره، من می گفتم دیگه نیستش... و شروع کردم با شلوارک پوشوندن (که گشاد باشه و زود بتونه در بیاره) از پوشک بگیرمش...
اولا براش کارای جذاب انجام دادم، بیشتر از قبل کلیپ گذاشتم ببینه، کلا خیلی به دلش راه اومدم، کیک و اینا پختیم ووو...
حدود 3 یا 4 بار جیش کرد و شلوارکش خیس شد... و من خودم رو مشغول می کردم که یکم بیشتر لباس جیشی به تنش باشه که بد بودن و چندش بودنش رو حس کنه و خودش ناراحت شه بدون اینکه من اخ و پیفی کرده باشم (من واقعا هیچوقت نسبت به جیش یا پی پیش و اینا نگفتم کثیفه، نجسه یا چی... حتی مثلا توی پازلش، نارگیل هست، بهش می گفت پی پی، من نمی گفتم وا نگو، بده، و اینا... می گفتم نه مامان جان این شبیه پی پیه، پی پی جاش توی دستشوییه، این میوه ی خوردنیه اسمش نارگیله... همینجوری باهم بازی می کردیم و حین خیلی از کارا یادآوری می کردم که دستشویی برای چیه... حتی یه مدت بعد که یاد گرفت، من خودم رو می زدم به اون راه که اااا این میوه هه که شبیه پی پیه چیه؟؟ یعنی اصلا اصلا حالت بد برای پی پی متصور نشدم و اه اه و بو میدی و اینا نگفتم...)
خلاصه توی روز تا آخر همون روز یاد گرفت که خودش رو کنترل کنه... و مثلا اندازه ی نوک انگشت جیشش خیس میکرد که تا فردا همونم دیگه اکی شد... و از همون فرداش چند ساعت چند ساعت رفتیم بیرون یا می فرستادمش پارک و کاااامل جا افتاد براش... و الان مثلا دیروز از حدود 10 تا 8 بیرون بودیم، با اینکه کلی هم آب خورد، نگفت جیش دارم... و تا الان که 6-7 ماهه از پوشک گرفتمش، فقط یه بار که از مهد اومده بود و مستقیم رفتیم بیرون و دستشویی نرفت، جیش داشت که توی ظرف آب گرفتم براش و جیش کرد...

اما شب...
واقعا نگران بودم چون پوشکش خیلی خیس بود...
ولی خب دو لایه زیر انداز انداختم، از عصر هم مایعات رو خیلییی کم دادم... از قبل تر هم می گفتم که شب دیگه آب نداریم که پاشی آب بخوریا.... و یاد گرفت که دیگه بعد از شروع خواب آبی در کار نیست... خلاصه... شب در کمال تعجب مثلا 9-10 که خوابید، تا 6 صبح هیچکاری نکرد و خودش بلند شد و هول هولی گفت جیش دارم ووو بدو بدو رفتیم دستشویی و کلی بیشتر از روز تشویقش کردم و دیگه جا افتاد قضیه... تا چند روز هم این قضیه ی برچسب دادن و تشویق هر از گاهی (نه همیشگی)، ادامه داشت...
راستی ما فصل گرم بودیم و خب قضیه راحت تر جمع شد... فصل سرما یکم احتمالا زحمت بیشتری داره، اما ناراحت نباش و خسته هم نباشی عزیزم... به نظرم شب رو هم شروع کن البته با آگاه سازی در طول روز که پوشک تموم شده و همیشه باید بریم دستشویی و جیش و پی پی کنیم حتی شبا ووو...

من تقریبا 2 تا کتاب و 3 تا دوره برای این جیش و اینا شرکت کردم، می تونم بگم هر دوره ای یه سری چیزا رو اکی هست، هر دوره ای یه چیزایی رو اکی نیست... باید ببینی شرایط خونه و زندگی و بچه ی شما چطور هست و خودت راه رو باز کنی Smile اما کلیات اکثرشون همیناییه که گفتم... یعنی توضیح جیش و پی پی و عدم ایجاد نفرت برای جلوگیری از ترس، خلوت بودن و آرامش ذهنی والدین بخصوص مادر که مسول مستقیم ارتباط با بچه هست...
آماده بودن خونه و لباس که بچه راحت و زود در بیاره، چند تا زیرانداز، اگه جایی جیش کرد بتونیم با کمک خود بچه تمیزش کنیم، عدم حساسیت روی مثلا نجس شدن فرش (که اگه بچه جایی رو جیشی کرد، آماده باشیم که بعد از این پروسه بدیم قالیشویی) اینا خیلی مهمه...
آمادگی ذهنی و جسمی بچه هم واقعا مهمه... ما توی این مدت یه بار دعوا داشتیم که توی ماشین هم بود، پسرم رو یهویی دیدیم که چشماش گرد شده... تا برسیم خونه که باهامون حرف نزد و انگار قهر کرده بود... کل روز بعدش هم حتی تا جلوی دستشویی می رفت ولی با گریه توی چشمام نگاه می کرد و جلوی در دستشویی جیش می کرد... بمیرم براش که چه فشاری رو بهش وارد کرده بودیم حتما... مسلما اگه شرایط شروع گرفتن از پوشک همینجوری می بود، حتما حتما شکست می خوردیم... نکته ی بعد هم تنظیم غذای بچه هست که آب یا غذای آبکی نزدیک شب نخوره، غذاها یبوست زا نباشن و بره به سمت ملین که بچه درد نکشه و نترسه از خروج پی پی که بخواد نگهداره و کار رو بدتر کنه... آب خیلی سرد ندیم و یکم ولرم باشه هم برای اینکه دائم دستشویی نخواد، هم اینکه دلشون رو روون کنه...
تشویق هم که حتما حتما باشه، نه همیشگی، هر از گاهی چون کلا توی کارهایی که بچه بالاخره باید انجامشون بده، نباید تشویق همیشگی داشته باشیم چون بچه باجگیر میشه... ولی تشویق هر از گاهی و دیدن رشد بچه و به چشم اومدنش، اعتماد به نفسش رو خیلی بالا می بره و بچه رو هشیار می کنه که چه کار خوبی کرده و تلاش می کنه که تکرار کنه که جایزه بگیره... مثلا توی غذا، وقتی خودش کل غذاش رو بخوره، میشه یه تشویق جانانه کرد...
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Arezoo1984، Bonsai، freebird، آیسان ۹۶
پاسخ
#59
بچه‌ها میشه بیایید روش خوابوندن بچه‌هاتونو بگید؟ من روم نمیشه بگم Sad خیلی هم روش سنتی و غلطیه. حالا شماهایی که به محض اینکه بچه رو میذارید تو تخت خودش میدونه که باید بخوابه و میخوابه یا اونهایی که با کتاب خوندن یا اهنگ میخوابونن بعد از فخر فروشی که واقعا لایقش هستن، بگن چجوری اولش عادت دادن.
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • nona
پاسخ
#60
رز ممنونم عزیزم
من تابستون گرفتم چند ماه میشه و متاسفانه قبل خواب شیر میخوره و اینکه همسرم نذاشت شیشه شیرشو ازش بگیرم
میگه براش لازمه و تو طول روز نمیخوره
و برای همینم جیش میکنه
تو طول شبم پیش اومده بدخواب که میشه شیر رو میخواد
من باید اول این شیرو کلا قطع کنم بعد به فکر پوشک شب باشم
باز ممنونم ازت
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Rose
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان