امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امتیازات: 3.33
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
گپ و گفت مامانهای ۱۴۰۰
به خدا همینه آلمام جان
من میتونستم اون روز اول خیلی راحت پسرمو بسپرم به م ش و یه استراحت خوب کنم نه اینکه هر دو سه ساعت پاشم شیر بدم و عوض کنم و بشورمو
البته همسرم طفلک خیلی کمکم بودا اما بیشترش پای خودمه دیگه
چه میدونم دیگه رد دادم انقد فکر و خیال کردم
انقدر که به م ش و خ ش فکر کردن که نمنه اه من مثبت بودم بگیرن که سرم داره میترکه
Sad
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، 2015، Almam، liyane، Nedaa28، nona، Sh96.shamim، شماره مجازی تیندر
پاسخ
یوتاب جون اصلا فکر نکن
ایشالا نگیرن
اما خیلی کار بدی کردن بجز اینکه مریض (حتی مریضی ساده) اختیاج به استراحت داره به خودشونم رحم نکردن
بیخیال
شما خانومی کردی به همشون گفتی خدای نکرده کرونا باشه و مبتلا بشن تو مدام بگو من که گفتم نیایین. فکر نکن الان مهم فقط خودتی.

من همسرم کرونا گرفت با اینکه من منفی شدم ولی خودم و دخترمو ۲۸ روز قرنطینه کردم گفتم ممکنه تست منفی کاذب باشه یا دخترم علايم واضح نشون نده چند بار مامانم اینا دم در اومدن فقط بچه رو از فاصله ۴ متری بعشون نشون دادم نذاشتم حتی دست بزنن کفتم وضعیت ما معلوم نیست.سنشون بالاست خطرناکه
خب یکی که خودش براش مهم نیست دیگه شما مسئولیتی نداری

یوتاب جون بهتره بگم خزیدن. دستاش هنوز اونقدر تولن ندارن کامل روشون وایسه بذور یکم بلند میشه دوباره میفته خودشو میکشه
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • 2015، Almam، liyane، Nedaa28، Sh96.shamim، youtab، شماره مجازی تیندر
پاسخ
(۱۴۰۰/۷/۲۰، ۱۰:۲۸ عصر)(کژال) نوشته است: دوستان شما از کی نی نی هارو گذاشتید تو تخت خودشون؟ منظورم تخت کنار مادره
من هنوز نذاشتم
میترسم
میخوابونمش کنار خودم. تا صبح نگاش میکنم
تازه برعکس هم میخوابیم. یعنی من سرمو میزارم کنار پاش که کامل صورتشو ببینم
راستی شما هم نی نی هارو چک میکنید ببینید نفس میکشن یا نه؟ یا من دیوونم Big Grin

من از همون روز اول كه اوورديم خونه گذاشتم داخل تخت كنار مادر
هيچوقت كنار خودمون نخوابيد
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، 2015، Almam، Nedaa28، nona، youtab، شماره مجازی تیندر
پاسخ
من بدبختم دو هفته پشت هم مهمون داشتم
دو هفته قبل يه خ ش و شوهر و بچه هاش اومدن ، شانس من پسرم روز مهموني دل درد شده بود بگذريم چه پدري از من درومد تا مهموني تموم شد فكر كنيد با بچه اي كه رفلاكسيه و هربار بعد شير بايد نيم ساعت راهش ببرم ، يه بار كه داشتيم ميشستيمش به شوهرم گفتم تا اطلاع ثانوي مهمون تعطيل
ولي مگه تعطيل شد؟
هفته ي بعدش دوتا ديگه از خ ش از شهرستان اومدن گفتن ميخوايم بيايم خونتون، مگه ميشه گفت نيايد؟! چون هربارم رفتيم شهرشون دعوتمون ميكنن، ولي ميدونيد با يه بچه كوچيك چقد سخته
حالا از اون ور برادرزاده همسرمم گفت ماهم ميايم حالا فكر كنيد طرف عقد كرده ست بايد پاگشا ميشد
سرتونو درد نكنم ٨ نفر ادم اومدن ، شد مهمونيه عروس پاگشا، منم كه اخلاقاي خاص خودمو دارم بايد همه چيز عالي پيش بره و اينا شب به من خبر دادن فردا ناهار ميايم خونتون
فقذ خدا ميدونه چي به من گذشت
ساعت ٣ خوابيدم ساعت ٦ صبح بيدار شدم تا به همه كارام بتونم برسم، اين وسط بچمم رفلاكسش داشت عود ميكرد
وسط مهموني هم انقد گريه كرد كه حد و حساب نداشت
شب حالش خوب نبود و فردا صبحش بالا اووردناش شروع شد
حس ميكنم يكي از دلايل اينكه يهو حال خودمم بد شد و خودمم افتادم توي جا هم غصه ي بچم بود هم انرژيم بود كه كلا تحليل رفت
يعني وقتي حال بچم بد شد من ديگه تواني براي رسيدگي به بچه نداشتم از پا افتاده بودم
خدا خير بده مامانم اومد من و سرپا كرد و كلي بهم رسيد
كاش همه متوجه باشن از كسي كه يه بچه كوچيك داره و دست تنهاست نبايد توقع مهموني دادن داشته باشن
من خودم به خدا انقد ملاحظه كارم حتي قبل اينكه بچه دار بشم خونه ي يكي از خواهرشوهرام كه بچه كوچيك داشت با وجود اصرار زياد نميرفتم ، ميگفتم سختته ، حتي اگر بخواي يه ساعتم از ما پذيرايي كني مجبوري خونه رو تميز كني ، بايد از جون و انرژيت بزني
بعد نميدونم چرا هيچكدوم مراعات منو نميكنن؟؟
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، 2015، Almam، Elhamgoli، Nedaa28، nona، Sh96.shamim، youtab، شماره مجازی تیندر، ندایا، نسیمه جااان
پاسخ
لیانه جان مهمونی یهویی که اصن یه وضعیه! حالا منی که بچه ندارم، چه برسه به شما! دیروز که شوهرم مامانم اینارو دعوت کرد، میگم عزیزم آخه من خسته شدم دیگه از جمعه هم باید پذیرایی مامانشو بکنم :| میگه مامانت اینا میان دیگه ، کمکت میکنه مامانت Big Grin کی کمک میکنه؟ موقع کشیدن غذا Big Grin چون من اصلا نمیذارم کسی قبلش وارد آشپزخونه بشه! Big Grin چون به این نتیجه رسیدم که به جای کمک منو به زحمت میندازن =))))))
تا به کجا کشد مرا ، مستی بی امان تو Heart
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، liyane، Nedaa28، nona، youtab، شماره مجازی تیندر
پاسخ
آی لیانه جانم میفهممت به خدا
حالا فکر کن ما از سفر اومدیم همه لباسارو فقط با اون حالم تونستم بریزم ماشین و پهن کنم قد تخت پسرم لباس خشک شده ریخته خونه رو قبل سفر جارو زدم افتضاخ بود رو میزا کلی خاک
خوب مریض بودن به خدا و واقعا هنر کردم پسرمو رسیدگی کردم با اون خال خرابم
یهو زنگ میزنن ما داریم میایم
قبلشم همین بودنا
از به دنیا اومدن ارشا تقریبا هرشب یگی اینجا بوده سرزده
حالا بچه یه بار خوابه میگن چرا خوابه اوایل انقد تکونش میداد م ش و خ ش بزرگه که بچم بیدار شه
یه بار به همسرم گفتم جایی خوندم بیدار کردن بچه از خواب به مغرش آسیب میزنه اونم دفعه بعد که دیدیمشون تا م ش اومد سمتش گفت مامان دکترش گفته اصلا نباید از خواب بیدلرش کنین
بعد خ ش مبگیره لپاشو فشششار میده میگه خوشم میاد لبتش جمع میشه 
م ش که نگم بذاتون موندم چجوری ۴تا بچه بزرگ کرده؟!!!!!
بچه رو میگیره هی بالا پایین میکنه تند تند و شدید حالا اصلا هم مهم نیست شیر خورده یا نه
بعدما هفته پیش خونه م ش بودیم ما تو اتاق بودیم بچه بغلش بود داشت راه میرفت
حالا من ۳۰ بار گفتم مامان جان خسته شدبن بگیرمش
گفت نه
بعد ۳بار پشت هم رفت و اومد گفت خیلی گشنشه ها
منو همسرم گفتیم نه گشنش بشه معلومه و نق میزنه و اینا
یهو رفت از اتاق دیدم صدای جیییییغ و گریه بچم اومد پریدیم بیرون یهو با خنده گفت دیدین گریه کرد و گشنشه!!!
بغلش کردم بردمش آرومش کرپم و خوابوندمش. هرچیم بهش شیر دادم نخوردا
بعد همسرم با شوخی گفت مادرم خسته شدی چرا جیغشو درآوردی اینکه چیزی نخورد
وااااااااااااااای!!!!!!!!!!!

نمیدونم به خدا نونا جانم جز خودمون باید فکر بقیه رو هم کنیم ما‌...
...
آی قربونش بشه خالش دستای کوچولوشو
الهی قله هارو فتح کنه Heart
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، Almam، liyane، Nedaa28، nona، Sh96.shamim، شماره مجازی تیندر
پاسخ
وای یوتاب جان طفلی خدا صبر بده عزیزم
ولی بریکلا به خودت و همسرت بگید چشم ولی کار خودتونو بکنید. آورین
والا خونه ای که توش بچه کوچیکه نمیتونه مرتب و تر و تمیز باشه عادیه کاملا یوتاب جون.

قبونت عزیزم ایشالا گل پسر خودت، جیگرشو
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، Almam، liyane، youtab، شماره مجازی تیندر
پاسخ
قربونت عزیزم
آره دیگه اگه همسرمم توی اون تیم بود من روانی میشدم
Heart Heart Heart
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، Almam، liyane، nona، شماره مجازی تیندر
پاسخ
الهام جان
خدا رو شکر که پسرت راحت کنار اومده.پسر من کوچیکتره و متاسفانه فعلا درکی از موضوع نداره
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، Almam، liyane، nona، youtab، شماره مجازی تیندر
پاسخ
این مشکل از خواب بیدار کردن و تکون دادن رو من با مامانم دارم
بچه تازه شیر خورده بیچاره همش شیر میاد تو گلوش عق میزنه باز میندازه بالا پایین ، هی با مهربونی میگم گناه داره باز تکرار میشه
م ش من حالا برعکسه اصلا به بچه دست نمیزنه یه وقت نخواد یه کاری کنه فقط هر روووز ظهر میاد مثلا سر بزنه ، از دور نگاه میکنه میره
من دیگه کلا بیخیال خونه شدم جلوشون ولی پیش میاد لباسم داغونه موهام پریشونه از صبح وقت نکردم یه شونه بزنم ، سینه ام هم تا ته تو دهن بچه اس سرزده میان
کلا من از شیر دادن جلوی بقیه خیلی بدم میومد ولی اینا منو بعد ۶ سال تر و تمیز بودن و اتو کشیدگی در داغون ترین حالتای ممکن دیدن این یکماهه
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، Almam، liyane، nona، youtab، شماره مجازی تیندر
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 16 مهمان