آی لیانه جانم میفهممت به خدا
حالا فکر کن ما از سفر اومدیم همه لباسارو فقط با اون حالم تونستم بریزم ماشین و پهن کنم قد تخت پسرم لباس خشک شده ریخته خونه رو قبل سفر جارو زدم افتضاخ بود رو میزا کلی خاک
خوب مریض بودن به خدا و واقعا هنر کردم پسرمو رسیدگی کردم با اون خال خرابم
یهو زنگ میزنن ما داریم میایم
قبلشم همین بودنا
از به دنیا اومدن ارشا تقریبا هرشب یگی اینجا بوده سرزده
حالا بچه یه بار خوابه میگن چرا خوابه اوایل انقد تکونش میداد م ش و خ ش بزرگه که بچم بیدار شه
یه بار به همسرم گفتم جایی خوندم بیدار کردن بچه از خواب به مغرش آسیب میزنه اونم دفعه بعد که دیدیمشون تا م ش اومد سمتش گفت مامان دکترش گفته اصلا نباید از خواب بیدلرش کنین
بعد خ ش مبگیره لپاشو فشششار میده میگه خوشم میاد لبتش جمع میشه
م ش که نگم بذاتون موندم چجوری ۴تا بچه بزرگ کرده؟!!!!!
بچه رو میگیره هی بالا پایین میکنه تند تند و شدید حالا اصلا هم مهم نیست شیر خورده یا نه
بعدما هفته پیش خونه م ش بودیم ما تو اتاق بودیم بچه بغلش بود داشت راه میرفت
حالا من ۳۰ بار گفتم مامان جان خسته شدبن بگیرمش
گفت نه
بعد ۳بار پشت هم رفت و اومد گفت خیلی گشنشه ها
منو همسرم گفتیم نه گشنش بشه معلومه و نق میزنه و اینا
یهو رفت از اتاق دیدم صدای جیییییغ و گریه بچم اومد پریدیم بیرون یهو با خنده گفت دیدین گریه کرد و گشنشه!!!
بغلش کردم بردمش آرومش کرپم و خوابوندمش. هرچیم بهش شیر دادم نخوردا
بعد همسرم با شوخی گفت مادرم خسته شدی چرا جیغشو درآوردی اینکه چیزی نخورد
وااااااااااااااای!!!!!!!!!!!
نمیدونم به خدا نونا جانم جز خودمون باید فکر بقیه رو هم کنیم ما...
...
آی قربونش بشه خالش دستای کوچولوشو
الهی قله هارو فتح کنه