امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
چالش خرید طلا
من که هر وقت قیمت طلا و دلار رو نگاه میکنم افسردگی میگیرم
واقعا روحیه ام بهم میریزه
من همسرم کارمنده خودمم که فعلا بیکار واقعا وحشت میکنم چه بلایی قراره سرمون بیاد

دیروز خواهرم میگه طلا خریدی چرا ذوق نداری؟؟گفتم ذوق داره ۵۸۰۰ فروختم ۸۸۰۰ خریدم اونم از خرداد تا الان نه یکسال!!!
خدا لعنتشون کنه که دیگه بلایی نیست سرمون نیاورده باشن
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • nona، Rose، رخشید، پری
پاسخ
رخشید جان اگر اشتباه نکنم کلا ۱۵۰ گرم طلا ساخته شده میتونی داشته باشی برای خروج

پری جان مثقال منطورنه عزیزم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • رخشید
پاسخ
مثقال طلا پری جان

رخشید والا همون طلا میخرم این پول هشت ساله مونده تو حساب البته اولش ۱۵۰ بود بانک گردشگریمون الان ماهانه فقط ۲ روش سود میگیریم هشت سال پیش چکارا نمیشد کرد هزار بار به همسرم گفتم خونه کوچیک بخریم هی گیر داد یه میزان نقدینگی باید تو حساب باشه پول نابود شد
حداقل خوبه خونه مامانمو ساختم

خجسته تر ازهمسر من و نگرانترازش بابت هزینه های اتفاقی وجود نداره
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Rose، رخشید، پری
پاسخ
اره پری بخاطر همین یه مدت دنبال خرید شمش بودم ولی ترسیدم....
کلا برای خروج هم مشکلات هست ....


سلین دقیقا منم همین دغدغه هارو دارم چون روی کاغذ مثلا ۴۳ هست ولی الان خونه مثلا با دلار ۴۸ هست یا سکه با دلار ۵۰ ... دیگه بیا تا برس به مایحتاج و نیازهای اولیه مون....


نونا منم مثل همسر تو هستم ولی الان سعی میکنم تبدیل کنم و برای هزینه اتفاقی و هزینه های آینده ترجیحا ارز یا طلا بفروشم و مشکل رفع کنم نه اینکه ریال نگه دارم


خدا لعنتشون کنه کجای دنیا همسن و سالهای ما بعد اینهمه درس و تلاش و کار همچین دغدغه هایی دارن ...
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Celin، mahtakhanoum، nona، Rose، فلامینگو، پری
پاسخ
نونا همسر شما هم مثل پدر من هستن
نگرانن همیشه اتفاقی بیوفته پول نقد بخوان
کلا هم حوصله دردسر مستاجر ونگهداری طلا ....ندارن
اگر با پولایی که تو بانک گذاشته بودن چه کارهایی که نمیشد کرد
باز خداروشکر من یه کم روشون نفوذ دارم مجبورشون کردم به خرید طلا
سال ۹۱ یه آپارتمان تو پونک فروختن حدود ۱۴۰ تومن گذاشتن بانک چرا چون مستاجراش واقعا اذیت میکردن

رخشید جان شما که میتونید برید نمونید
اینجا هر روز اعصاب آدم بهم میریزه و پیرتر میشه
من اگر پسرم نبود که کلا هیچ امیدی به آینده نداشتم
الان هم فقط بخاطر آینده پسرم دنبال یه سری کارم حیف که انقدر اعتماد به نفس و تمرکزم کم شده هی دست دست میکنم برای شروع
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • nona، Rose، رخشید، پری
پاسخ
سلین برای رشتع ما کار خیلی سخته باید بریم دوباره درسبخونیم امتخان بدیم ... مصیبت زیاده ولی اگر امیدها از بین بره و هیچ تحولی رخ نده قطعا اینجا جای زندگی نخواهد بود ...
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Celin، mahtakhanoum، پری
پاسخ
نونا ممد رو از کجا میخری؟

چجوری کک به تنبون ادم میندازید. استرس گرفتم پولمونو چیکار کنیم. به همسرم میگم بیا یه کاری کنیم میگه ۲۰۰ شو میدم بهت هر کاری میخوای بکن فقط بعدا نگو من بهت گفته بودم طلا بخریم Smile)
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Nedaaa28، Rose، رخشید، پری
پاسخ
ترگل فردا میخری؟
پسر ۱۹ ماه ❤
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Targol
پاسخ
فردا گمون نکنم. بخرم فردا؟ اوفف
چطور مگه؟ فردا بخریم بهتره؟؟
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • nona
پاسخ
من فردا وقت ندارم 
گفتم اگه تو میخری منم بخرم 
استرس گرفتم  Big Grin
یه چک داریم ماه دیگه پاس میشه الان بهش گفتم فردا واسم بزن اون پول رو بیچاره قبول کرد 
ینی همسرم کارد بزنی خونش در نمیاد میگه با کیا در ارتباطی   Big Grin
پسر ۱۹ ماه ❤
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Mari90، nona، Targol، آیسان ۹۶، رخشید
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 4 مهمان