سلام
به نظر من 2 سال زوده چون بچه چیزی متوجه نمیشه و نمیتونه چیزی تعریف کنه... نمی دونی چه برخوردی باهاش شده یا چی خورده، چقدر خورده اصلا وووو... ولی خب یه وقتا آدم مجبوره دیگه... چیکار میشه کرد...
بیماری هم دقیقا ماری درست میگه...
منم پسرم اگه یادتون باشه عفونت به خونش زد و بستری هم شد.... یعدشم تا 2 ماه درگیر آنتی بیوتیک و درمان و تقویتش بودیم و نرفت مهد... و الانم هرررر روز باید تقریبا یه دونه سالین توی دماغش بریزیم که ریسک مریضی رو کم کنیم... ولی الان از همون مهد، می شناسم بچه ای رو که بیماری دست و پا و دهان گرفت، بعد آنفولانزا، بعد الان ریه هاش درگیر شده اصلا یه وضعی... واقعا ریسک بیماری خیلی بالاست...
نونا نمی دونم شما دنبال راه حل هستی یا نه، ولی پرستار برای شما که بخصوص دو تا می خوای، می تونی دوربین وصل کنی، توان مالی برای گرفتن پرستار و تامین غذاش رو داری، واقعا می تونه یه گزینه ی عالی می تونه باشه که بعدش هم سریعتر برگردی سر کارت... بعد با توجه به اینکه میگی دختر ظریف مریفی هستی، توی بارداری دوم می تونه برات عاااالی باشه بخصوص اگه بتونه پیش خودتون زندگی کنه و با بچه اخت بشه... بعد از دومی هم سریعتر می تونی برگردی سر کارت تا اینکه باز تا 2-3 سالگی او هم صبر کنی و 5-6 سال از دنیای کارت دور باشی...
وای واااقعا مادر توی خونه حالا اگه بتونه خونه داری هم کنه که دیگه بدتر، فوق العااااااده کارش سخت تر از کسیه که بیرون کار می کنه.. من قبلا هم گفتم، می رفتم سر کار تفریحم بود واااااااقعا با اینکه فقط تدریس مجازی بود و یه نصف روز در هفته و پسرمم دیگه نزدیک 2 سالش بود که من تونستم این کار رو قبول کنم... ولی بعدش که همه چی حضوری شد، یعنی هر موقع از کار میام بیرون انگار روی ابرام... و قبلا هم گفتم که مادر تمام وقت کارش از کار توی معدن سخت تره... معدن یه ساعت کاری داره، غذای حاضر و آماده با قدرت انتخاب توی اکثر معادن درست و حسابی و بزرگ داری... حقوق خیلی خوبی داری... یه کار مشخصی رو باید انجام بدی و اگه روال رو دنبال کنی، شب راحت می خوابی و مسئولیت یهویی به دوشت نمیفته............... و همیشه میگم قبل از بچه من چرا تا ناسا نرفتم؟ چرا سیاره های دیگه رو کشف نکردم

اینقدر که بچه وقت گیر و انرژی بر بود... حتی همین الان که نزدیک 4 سال داره می گذره از درگیری با بچه، رسما مغز من دیگهههه به حالت قبل بر نگشت........ خیلی بهترما اما تمرکز، قدرت فراخوانی ذهنم، توانایی ریسپاند سریعم همههههه کم شده.... یه وقتا توی دنیای دیگه ای غرقم... اصلا توجه و تمرکزم کم شده...
خلاصه مادری کردن کمرشکن و طاقت فرساست بخصوص توی عصر امروز که انتظارات فضایی از والدین بخصوص مادر میره.. مادر اهداف، برنامه ها و اصلا جاه طلبی های خودش رو داره... توی عصری که اگه زن کار نکنه، ممکنه خانواده گرسنه بمونه... ولی قدیم یه نفر کار می کرد 15نفر می خوردن همیشه هم مهمون میومد... زن تصوری از جایگاهش در احتماع نداشت و تنها وظیفه ش رو بچه دار شدن می دونست...
واقعا با توجه به شرایط امروز، یکی از کارهای خیلییییی عالی می تونه ساخت شرکت های پرستاری باشه برای بچه و سالمند و بیمار که فووووق العاده بهشون نیاز خواهیم داشت چون از 10-20 سال دیگه دهه 60 هم به سالمندی و دوران بیماری می رسه ولی خدمات دهنده ی کافی نیست اکثرا هم تک بچه... اوضاع خرابه خلاصه...