امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
پرسش و پاسخ آشپزی
مرسی حامی جون  Heart
Heart  پسر دو ساله من  Heart
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Almam، Hamii99
پاسخ
شیدا من توضیح میدم‌ ولی مدیونی اگه مسخره کرده باشی Big Grin

روز جمعه ساعت ۱۲ از خواب بیدار شدم ! بعد پا شدم خونه رو جارو زدم و گردگیری کردم ‌، تا عصر که افطار الویه آماده کردم بعدش افطار خوردیم و شب شروع کردم به آشپزی ، اول سوپ ماست رو آماده کردم ، بعد بادمجون شکم پرهارو آماده کردم چیدم تو سینی فر گذاشتم تو یخچال ، بعد همسر همکاری کرد و گفت که سحری نمیخواد همین الویه رو میخوریم و از ش تشکر کردم و به کارام ادامه دادم Big Grin
سیب زمینی هارو خلالی کردم و ریختم تو آب نمک بعد هویجارو خلالی کردم و سرخ کردم ، شوله زردو بار گذاشتم در همین حین Big Grin
مواد کوکو رو آماده کردم همه رو فقط موند تخم مرغاش برای روز ، گذاشتم تو یخچال
بعد شوله زردارو کشیدم و سیب زمینی هارو سرخ کردم

برنجو خیس کردم ، همسر پیازارو آورد پوست گرفت خلالی کرد ، گردنو سرخ کردم و بار گذاشتم ( حدودا ۱۷ ساعت غل زد)

همین کارا که عرض کردم خدمتتون تا صبح ساعت ۷ طول کشید ، بعد رفتم خوابیدم و دوباره ۱۲ بیدار شدم

رفتم حموم ، هم دوش گرفتم هم حمومو تمیز کردم
بعدش درومدم سالادو درست کردم سلفون کشیدم گذاشتم تو یخچال

کوکو رو تخم مرغ زدم و سرخ کردم و فقط موند پنیر پیتزاش که آب شه برا عصر موقع افطار

شوله زردا شل شده بود!!! دوباره ریختم تو قابلمه و جوشوندم تا جا بیفته !!

بعد رفتم دستشویی رو شستم
دوباره میزای پذیرایی رو یه دستمال کشیدم ، آشپزخونه و پذیرایی رو تی زدم ،یخچال و لباسشویی و ظرفشویی رو پاک کردم ، گاز رو پاک کردم
بعد که گاز تمیز شد دیگه نزدیکای ساعت ۶ بود که یه ساعت مونده بود به افطار‌ ، بادمجونا رو گذاشتم تو فر ، سوپو داغ کردم ، کوکو رو گذاشتم رو شعله پنیراش آب شن ، برنجو دم کردم ، مربارو آماده کردم ، میوه شستم ، همسر سفره رو انداخت و چید ، مامانم هم اومده بود ریز کمکی میکرد Big Grin چای دم کردم
بعد دیگه یه ربع مونده بود به اذان غذاهارو کشیدیم بردیم سر سفره ، مهمونا اومدن ، چایی ریختم براشون
بعد افطار کردن حدودا ۱ ساعت بعد برنجو کشیدیم و بردیم
بعدشم که میوه و چایی و اینا
خواهرم ظرفارو گذاشت تو ظرفشویی و قابلمه های اضافی رو شست
بعد مهمونا رفتن ، دوباره شب ظرفشویی رو خالی کردم و پر کردم یه بار دیگه
سحری خوردیم خوابیدیم، این بود انشای من! ^___^

پاورقی : شب که سوپ ماست رو آماده کردم همسر ماست کم چرب گرفته بود ، ماست برید و یه عالمه هویج و جو و سیب زمینی خراب شد! دوباره پختم اینارو ‌ ، از اکالا یه ماست سون سفارش دادم آورد و مراحل از اول!!!
تا به کجا کشد مرا ، مستی بی امان تو Heart
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Arezoo1984، Hamii99، mahtakhanoum، Nedaaa28، youtab، ستی‌لیته، صنوبر۷۱، ندایا، نرگس
پاسخ
وای آلما چقدر کار کردی! بازم روز مهمونی خوب رسیدی تا ساعت ۶ کارارو بکنی.هم تمیزکاری کردی هم غذا
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Almam، ستی‌لیته
پاسخ
(۱۴۰۲/۱/۲۰، ۰۴:۲۷ عصر)youtab نوشته است: من این چیپس و هویج خلالیتو هم میذارم توی مهمونیم  Big Grin
Dodgy

الما. خسته شدم.
من شب فقط میرسم یه سوپ درست کنم. چه همه فن حریفی
اون تیکه گفتی سلفون رو کشیدی، با حموم خط بالاش قاطی شد خوندم سیفونو کشیدم. خواستم بگم حالا انقد جزییات نده، که فهمیدم زود قضاوت کردم. و کاش یاد میگرفتم که زود قضاوت نکنم.
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Almam، mahtakhanoum، Nedaaa28، youtab، ستی‌لیته، ندایا، نرگس
پاسخ
صنوبر دیگه همزمان سعی میکردم چندتا کار کنم کار جلو بره!!Big Grin
انصافا از حق نگذریم همسر هی میومد چیکار کنم؟! میگفتم تو بلد نیستی اینارو که Sad تا ساعت ۷ هم نخوابید طفلک -___- از همین تریبون ازش تشکر میکنم -___- منم برا مامانش سوپ و شوله زرد و بادمجون آماده کردم امروز ببره چون پسر خوبی بود Big Grin

یوتاب نوش جان ^__^


وااای ترگل عاشقتم همیشه منو شاد میکنه پستاتBig Grin❤️
تا به کجا کشد مرا ، مستی بی امان تو Heart
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Targol، youtab، ستی‌لیته، صنوبر۷۱
پاسخ
هاان جیه ترگل خانووووم چشماتو اینجوری میکنی براااام؟ ؟؟
... 
الما دمت گرم دختر تو بی نظیری  Heart
Heart  پسر دو ساله من  Heart
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Almam، Targol
پاسخ
زیرنویس: آلما دمت گرم دختر تو بی نظیری

یوتاب خانوم جوگیر نشو و خودتو به فنا نده.
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Almam، youtab
پاسخ
(۱۴۰۲/۱/۲۰، ۰۵:۱۳ عصر)Targol نوشته است: زیرنویس: آلما دمت گرم دختر تو بی نظیری

یوتاب خانوم جوگیر نشو و خودتو به فنا نده.
وااااای ترگل چرا اینجوری نوشتم خخخخخ مردم از خندهاهه
Heart  پسر دو ساله من  Heart
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Almam، Targol
پاسخ
چرا ادیت کردییییی؟؟ Smile)
بچه‌ها نوشته بود النا دنت ورم دهتر تو بی نظیری

یوتاب من فکر کردم میخوای دنت بیاری برای دسر، دیدم معنی نمیده به جان خودم فکر کردم ترکی داری حرف میزنی، قشنگ با لهجه ترکی خوندم Smile)
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Almam، Hamii99، youtab، نرگس، نسیم64
پاسخ
وای منم فک کردم یوتاب ترکی نوشت - بعدش گفتم حتما الما اشتباه تایپی بود خطاب به الما خواست ی حالی بهش بده ترکی گفت
مسیر جهان دوره گردیست
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Almam، Targol، youtab
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 4 مهمان