امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امتیازات: 3.33
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
گپ و گفت مامانهای ۱۴۰۰
دلم براي خودم تنگ شده
ديگه جلوي اينه كه ميرم خودمو نميشناسم
پنجشنبه علائم اميكرون ما شروع شد ديگه اخر شب اوج گرفت از همسرم گرفته بوديم ديروز برگشتيم تهران
ديگه تب و بي قراريه بچه هم مزيد برعلت شده
خودمم نه خواب دارم از دستش نه استراحت
دلمم براش ميسوزه ولي ظرفيتم تكميله حسابي
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، 2015، Elhamgoli، Nedaa28، nona، youtab، آیسان ۹۶، شماره مجازی تیندر، کتایون خانم
پاسخ
یوتاب جون پرستار باید بگیرم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • 2015، liyane، Nedaa28، nona، youtab، شماره مجازی تیندر، کتایون خانم
پاسخ
لیانه جان الان خوبین؟ Sad
میفهمم میگی ظرفیت تکمیله یعنی چی
من دیروز از صبح که بیدار شدم یه دل سیییییر گریه کردم بعد از مدددت ها
دیگه عصر مامانم اومد قیافمو دید موند پیشم تا ۱۰ که پسرم خوابید
ولی شب تا صبح نااابود شدم به معنای واقعی
الان منتظرم مامانم زنگ بزنه بگه میام اونجا Sad دلش واسم سوخته بود
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، 2015، nona، youtab، شماره مجازی تیندر، کتایون خانم
پاسخ
خوب كه راستش نه
مودمم حسابي پايينه
از صبح چندبار زار زدم
اشتهام اصلا ندارم همش عق ميزنم
بچه هم گريه ميكنه توان اروم كردنشو ندارم
مامانم نبود بيچاره بودم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • 2015، Nedaa28، nona، Targol، youtab، شماره مجازی تیندر، کتایون خانم
پاسخ
ایشالا زود زود خوب بشی لیانه جون

خدا به مامانت سلامتی بده من همش عزا میگیرم اگه مریض بشم دقیقا چه خاکی باید بریزم طفلی بچم چکار کنه
از صبح سردرد وحشتناک دارم نمیتونم حتی استراحت پنج دقیقه ای کنم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، 2015، liyane، Nedaa28، Targol، youtab، شماره مجازی تیندر
پاسخ
ممنون بچه ها از راهنماییتون
پسر منم همون چشم بسته گریه شدید میکنه در حد یک دقیقه بعد اروم میشه میخوابه اصلا نمیفهمم نمیدونم خواب بد میبینه یا میترسه تا بغلش میکنم یکم بعد اروم میشه
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • 2015، liyane، nona، Targol، youtab، شماره مجازی تیندر
پاسخ
وای بچه ها حس میکنم داریم متلاشی میشیم همه مون...
چرا باما اینطوری میکنن نی نی ها!!
من دیروز بعدیک ماه رفتم خونه بابا م از بس پسرم گریه کرد و نق زد اصلا نفهمیدم چی خوردم...همشم تو اتاق بودم..الانم از صبحه نیم ساعت خوابیده.همش رو پامه...
منم له شدم.دیگه دخترم رو دیروز خونه بابام گذاشتم..اعصاب ندارم دیگه.
فاطمه هستم
Heart
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، liyane، Nedaa28، nona، Targol، youtab، شماره مجازی تیندر
پاسخ
مرسي نونا جون
نگران نباش خدا خيلي بزرگه به تو توان داده ولي من ضعيفم و خودمم نياز به مراقبت دارم
انشالله هميشه سلامت باشي
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • 2015، Nedaa28، nona، Targol، youtab، شماره مجازی تیندر، کتایون خانم
پاسخ
لیانه عزییییزم انشالا خدا به زپدی سلامتی بده بهتون, خیلی ناراحت شدم 
اینی که میگی جلو اینه خودمو نمیشناسم و خوووووب و قشششنگ درک میکنم عزیز دلم دیشب رفتم ۵دقیقه حمام اومدم همون نم دار موهامو بستم صبح فقط بازمردم دوباره بستمشون همین 
قیافمم که نگم براتون واقعا داااغونم 
سردردم اگه قهوه نبود من مرده بودم, از صبح الان که دارم درست میکنم سومیه 
واقعا تاکی این وضعه؟
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • 2015، liyane، Nedaa28، nona، Targol، شماره مجازی تیندر، کتایون خانم
پاسخ
(۱۴۰۰/۱۱/۲۳، ۰۶:۰۰ عصر)liyane نوشته است: مرسي نونا جون
نگران نباش خدا خيلي بزرگه به تو توان داده ولي من ضعيفم و خودمم نياز به مراقبت دارم
انشالله هميشه سلامت باشي

نه بابا لیانه جون خدا حفظت کنه من بدترم بخدا، واقعا همش دارم به همین فکر میکنم حضور یه نفر واقعا دلگرمیه چه بهتر که مادر و خواهر آدم باشه یاد رز هم میفتم که این مدت مریض بودن وای دست تنها چه کرد Sad

بابا یوتاب جون باز قهوه چای میتونی بخوری مرتب من اونم نمیتونم کوفت کنم Smile سردردم منو کشت فقط سه تا چای خیلی کمرنگ خوردم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، 2015، liyane، Nedaa28، Rose، youtab، شماره مجازی تیندر، کتایون خانم
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 4 مهمان