امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امتیازات: 3.33
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
گپ و گفت مامانهای ۱۴۰۰
اره موافقم رز, ببین اون چند روز سفر که با خ ش و شوهرش بودیم بعدشم چهارشنبه اومدیم خونه, پنجشنبه همسرم علایم داشت اومدیم خونه م ش خ ش مجردم هم شبا میاد از کار پسرم کلا خیلی اجتماعی شده و همش بلند بلند مثل حرف میزنه و به همه لبخند میزنه دیشب جلوی چشمش پوشیدم رفتم غذای همسرمو بدم و برگشتم خیلی خوب بود, قبلش خونه و میذاشت روی سرش از گریه و جیییغ, خدا کنه همینطور بمونه

کژال منم راضیم از این یه مورد فقط البته, دیشب خ ش گفت من میخوابونمش درسته هرکتر کرد نخوابید اما باز خوبه بغلشونه یا بازی میکنن باهاش من یه نفسی تازه میکنم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، 2015، mona70، Rose، آیسان ۹۶، شماره مجازی تیندر، کتایون خانم
پاسخ
آره فوق العاده روی بچه تاثیر مثبت داره
کلا انسان موجود اجتماعیه، تکاملش وابسته به حضور در اجتماعه... وقتی تمام فشار روی مادر بیاد هم مادر نمی تونه نقش همه رو ایفا کنه و خودش هم خسته میشه هم بچه براش جا نمیفته که آدما و استعدادها فرق دارن وووووو....
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، 2015، mona70، Sufii، youtab، شماره مجازی تیندر
پاسخ
احتمالا که نه حتما تا اخر هفته اینجایبم, توفیق اجباری خوبی شد واقعا  Heart
بچه ها تب سنج نباشه دم دستمون چجوری تشخیص تب بچه رو بدیم؟
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • 2015، mona70، Rose، Sufii، شماره مجازی تیندر
پاسخ
یوتاب بچه وقتی تب میکنه تا حد زیادی مشخصه دست بذاری رو پیشونیش روی سینه و شکمش داغه بعد بیشتر بی قراری میکنن
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • 2015، youtab، شماره مجازی تیندر
پاسخ
یوتاب جان از این تب سنج های کاغذی ندادن بهتون توی بیمارستان؟ اونا هم ارزو و دقیقن نسبتا...
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • شماره مجازی تیندر
پاسخ
وای ایسان جون مرسی, ببین خونه م ش خیلی گرمه در واقع داغه, بچم روپام خواب بود یه لحظه حس کردم داغه سکته کردم, دست و پاشو اب ولرم زدم لختش کردم پوشکشو دراوردم یه ربع درستشد دماش, گرمش بود بچم, یه کوچولو پنجره اشپزخونه رو باز کردم, انقدر گفتم یا خدا بچم تب نکنه بلند بلند از ترسم  Blush
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، 2015، آیسان ۹۶، شماره مجازی تیندر، کتایون خانم
پاسخ
فدات بشم, چون تنها هم بودیم بیشتر ترسیدم, یه بادی استین کوتاه کلا تنش میکنم اینجا انقدر گرمه, تب سنج رو خونه خودمون گذاشتم برای همسرم هی چک کنه تبشو چون پریشب تب داشت, مرسی که بودی عزیزم  Heart

بچه ها بچه خ ش وسطیم دختر شد  Heart
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، 2015، Nedaa28، Rose، آیسان ۹۶، شماره مجازی تیندر، کتایون خانم
پاسخ
رز جان در مورد مهد کودک هم بله من قصدش را دارم و انشاالله از مهر میذارم مهد
چون تا اون وقت یه جابه جایی در پیش داریم
زمستون هم ترسیدم بچه از توی مهد مریض بشه اینجا دست تنها بدتر اذیت بشم چون یادتونه که هی کرونا اوج می گرفت
فعلا در حال آماده سازی مقدماتم
چون دقت کردم دیدم پسر من چون همیشه با ما بوده زیاد اجتماعی نیست مثلا میرفتیم مهمونی خونه برادر شوهرم با بچه ها بازی نمی کرد و ارتباط نمی گرفت چون ندیده بود و اصلا بلد نبود.
حتی اگر کسی هم بود پیش اون نمی موند و قشقرق راه می انداخت
پارسال هر هفته چهارشنبه 2-3 ساعت می بردمش پارک البته سر ظهر که خلوت بود خیلی اثر داشت
امسال هم برنامه را گذاشتم بر ارتباط بیشتر کلا روشمو عوض کردم هر چند سخت بود و خوب خیلی جاها هم اذیت شدم ولی تصمیم گرفتم به خاطر بچه ام دایره ارتباطاتتمو زیاد تر کنم و
خودم با چند نفر دوست شدم
با دو تا از همسایه ها که بچه داشتن وارد رابطه شدم که خیلی خوب بود. یه روز اونا می اومدن یه روز ما می رفتیم بعد از یه مدت پسرم تنها می رفت و من دیگه نمی رفتم انقدررررررر میچسبه این زمان ها ساعت 11 تا 2 میرفت بازی و بعد می اومد . البته اوایل که من نرفتم هی می اومد چک می کرد که خونه هستم یا نه و خوبیش این بود که هر دو تو یه طبقه هستیم . منم هی اطمینان بهش میدادم یا تا صدای پاشو می شنیدم می دویدم درو باز می کردم که نترسه یا فکر نکنه من نیستم
دیگه الان راحت میره اونجا و خدا خیر بده این خانم همسایه را خیلی اوقات کار خیلی مهم داشتم پسرمم رفته بود تو اون فاز غر غر و گریه که بابا کجاست؟ بابا بیاد و اینا
دیگه یه پیام میدم که میشه بیاد خونتون بازی؟ اونم همیشه قبول میکنه Angel

با دو نفر دوست شدم بعد یکی از اونها منو وارد یه اکیپ دوستی خیلی خوب کرد که 5 سال با هم دوست هستن و البته خیلی صمیمی ان. درسته بچه هاشون 12 1- 10 ساله هستن ولی باز هم خیلی برای پسرم خوب بوده ، مهارت های زیادی را یاد گرفته. برای خودمم تنوع بوده با تیپ های جدید آشنا شدن.
خلاصه دارم روش کار می کنم که تنها بمونه و احساس غریبی نکنه
پشت خونمون هم یه موسسه بزرگه از اینایی که هم مدرسه دارن هم مهد و استخر و سالن ورزشی، دیگه دائم نشونش میدم و براش توضیح میدم که اینجا مهدکودکه بچه ها میان بازی میکنن چیزای زیادی یاد میگیرن یه دو سه بار هم بردمش تو محیطش.
حالا انشاالله با همه این اوصاف بتونم بذارمش مهد چون به قول همسرم الان ما داریم هر دو دوشیفته کار می کنیم. یعنی کوچکترین کاری بخوام بکنم باید برنامه ها را تنظیم کنیم که حتما یکیمون خونه باشه.

برنامه مادر کودک نه شرکت نکردم ندیدم اینجا Huh

یوتاب جون من عضو یه کانال تو تلگرام هستم خیلی مطالب خوبی میذاره
خانم باسوادی هم هست و خودش مربی مهد تو دوبی بوده و الان هم انگار اروپا یا امریکا است
داستان های کودکانه صوتی میذاره خلاصه مطالب خوبی داره
البته من خودم داستان ها را برای پسرم پخش نکردم چون احساس کردم اگر بفهمه گوشی همچین قابلیتی داره دیگه نمیتونم میزان استفاده از گوشی را کنترل کنم
فعلا با کلیپ های کودکانه انگلیسی دارم بهش آموزش میدم که راضی ام
خلاصه آدرس این کانال
https://t.me/smallpersianlibrary
تو همین کانال کلیپ مسواک زدن را داره
کلا در مورد هر موضوعی کلیپ و داستان داره و حتی ورزش با بچه ها.
بهش سر بزنید هر چند زیاد فالوور نداره مثل همه پیج های به درد بخور که اقبال ندارن...
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Nedaa28، Rose، youtab، آیسان ۹۶، شماره مجازی تیندر، مینو
پاسخ
بچه ها دوباره پسرم حس میکنم داغه تنش

بچه ها استامینوفن بدم؟
تورو خدا بهم جواب بدین من تنهام خونه م ش
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • 2015، شماره مجازی تیندر
پاسخ
(۱۴۰۰/۱۲/۱۵، ۱۱:۵۷ عصر)youtab نوشته است: بچه ها دوباره پسرم حس میکنم داغه تنش

یوتاب از داروخانه یدونه ازین دماسنج خودکاری ها بگیر. دقیقم هستن
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • mona70، Rose، شماره مجازی تیندر
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 23 مهمان