امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امتیازات: 3.33
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
گپ و گفت مامانهای ۱۴۰۰
بله یوتاب جان و ندا جان هنرهای همسرمه Smile
آره ندا جون من و همسرم هم اولین حموم خودمون بردیمش از هفته اولم کلا تنها بودیم دیگه ناخنشم خودم گرفتم الان دیگه همه چی روتین شده. همه اولین هارم گوگل کردم
پوشک بستن، حموم کردن، ناخن گرفتن.( داخل پرانتز بگم که فردای از بیمارستان اومدن مادر همسرم یسری دخترمو شست). ولی حموم حسابیشو روز پنجم خودمون بردیم من ایستاده بودم همسرم نشسته بود و بچه رو گرفته بود و میشستش من فقط نقش آب ریختن و نظارت و هدایت داشتم Smile )

ندا جون همسر من یه هفته مرخصی گرفت سه روز که مرخصی داشت دو روز خودش اضافه کرد پنجشنبه جمعه هم که تعطیل بود، والا هرچی بیشتر پیشت باشه خیلی بهتره
برای همسرم امکانش نبود متاسفانه، واقعا آقایونم باید به ماه مرخصی داشته باشن
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، liyane، mona70، Nedaa28، Rose، Seti69، Sufii، youtab، سروناز، شماره مجازی تیندر، کتایون خانم
پاسخ
(۱۴۰۰/۶/۳، ۰۸:۲۵ عصر)Nedaa28 نوشته است: وای نونا جون دمت گرم چقدر خندیدیم با همسرم Smile

بچه ها شما همتون دست تنهایین ، خودتون دو تا؟ من همسرم نمیدونه چند روز مرخصی بگیره ۱۰ روز کافیه؟
خودتون دوتایی از پس شستن و حموم اینا بر اومدین؟
من شاید چند روز اولاش مامانم نباشه یعنی خودم میتونم؟

ندا جون به نظر من شدن که میشه... ولی ممکنه خیلیییی سختتون باشه یا خودت آسیب ببینی یا خاطرات بدی براتون ساخته بشه...
اگه خواهر، خواهر همسر، مادرهمسر، خانم برادر و حتی دوستی داری که بخصوص بچه داشته باشه، خیلی خیلی اون روزای اول میتونه کمک کننده باشه... من خودم 3 روز کمک داشتم... ولی همون هم خیلی خوب بود... اگرچه بچه ی من زردی و اینها هیچی نداشت ولی خواهر همسرم همش خودش حواسش بود و می دونست باید به چی توجه کنه... یا توی مراقبت واکسن کمکمون بود... یا حواسش به بخیه هام بود در حالیکه من داشتم سکته می کردم، او بود که زخمم رو تمیز می کرد... همسرمم بود، مادر همسرمم بود ولی هر دوشون تجربه ی خاصی نداشتن... واقعا حتی مادرهمسر که دو تا بچه و دوتا نوه داشته چون خودش کارمند بوده هیچی از بچه نمی دونست، بچه های خودش رو مادرش کمک کرده بوده، نوه هاش رو هم کلا خواهرهمسرم اون اولا تنها بوده و فقط براش غذا می فرستاده و بعد که بزرگ شدن، مسئولیت بزرگ کردنشون رو گرفته (از 40 روزگی به بعد)...

منم که هم بچه ی اول بود و هم خودم تو فضا بودم... و اصلا نمی فهمیدم چی شد و چه خبره... چقدر فشار زیادی داره بهم وارد میشه... ولی هر چی بیشتر دور و برت با آدم کاربلد و آروم و دلسوز پر باشه بهتره... بخصووووص اون روزهای اول که هم حواسشون به شما باشه هم به بچه... بعدش دیگه خودت لم کار دستت میاد و سرپا میشی ولی اون اولا حتی برای دستشویی باید یکی دستت رو بگیره بتونی بنشینی و پاشی...

حتی اگه نشد می تونی دنبال پرستار باشی که چند روز اول بیاد به شما برسه تا زمانی که بتونی از جات پاشی و تا دستشویی و حمام بری (من از همون بیمارستان چون می دونستم تنهام خودم پاشدم و از 3 روزگی دیگه خودم و همسرم بودیم و خونه و بچه (مادرهمسر تا 2 روز بعد هم بود ولی عملا بی فایده و حتی نمی دونست چی درست کنه!!! خودم آشپزی هم می کردم.......)، فکر کنم از 5-6 روز بعد هم کلا تنها شدم ولی همسر نزدیک بود و یه وقتا زنگ می زدم که بیاد کمک... من انتظار داشتم همسرم یه ماهی رو بمونه لاقل... ولی نگفتم و او هم نمی دونست من تحت چه فشاری هستم، دیگه این شد که داغون شدم... 
اگه کمک نداری به فریزرت حسابی برس... قبل زایمان خرید میوه و سبزی و اینها رو داشته باش که برگشتی دسترسی داشته باشی به میوه و سبزی که دچار یبوست و اینها نشی...
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • mona70، Nedaa28، nona، Seti69، youtab، سروناز، شماره مجازی تیندر
پاسخ
من عمیقا دلم میخواد با دخترهام تنها باشم. اما فکر نمیکنم بتونم از پسش بربیام. ضمن اینکه انگار خودم هم دارم خل میشم و بیمارانگاری دارم نسبت به بچه‌ها..
هوف..
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، liyane، mona70، Nedaa28، Seti69، youtab، سروناز، شماره مجازی تیندر، کتایون خانم
پاسخ
ترگل خدایی با دو تا بچه تنهایی قایل تصور نیست حداقل چند ماه اول بذار کمکت کنن هرکی میتونه
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • liyane، mona70، Seti69، Targol، youtab، سروناز، شماره مجازی تیندر، کتایون خانم
پاسخ
ندا جانم
منم تنها بودم
تازه با شرایط خاص زود به دنیا اومدن پسرم
شب اول به خاطر شرایط اورژانسی همسرم و مادر و خواهرش تا صبح بیمارستان بودن
فرداش مادرم از ظهر اومد و تا فردا صبح موند
بعدم خودم مرخص شدم و رفتم خونه مادر شوهرم تا روزی که پسرم مرخص شد توی این مدت 3-4 بار اومدیم خونمون و هی هم تو راه بیمارستان و ان ای سی یو بودیم بای پسرم که مونده بود روزی هم که مرخصش کردن آوردیمش خونمون و همون شب اول مادر شوهر و خواهر شوهرم موندن خونمون که خب خوابیدن فقط چون کاری نداشت پسرم
من در حد زیره زیره زیر صفر بودم تو بچه داری
که خودم هرطور بود تا صبح آروم عوضش کردم و شیر دادم بهش
البته همسرم همش پیشم بود و هرکار به عقلمون میرسید انجام میدادیم
دیگه اونام رفتن و خودمون موندیم و پسرمون
ماهم با یوتیوب و اینجا تا امروز رو رسوندم
اولین حمومو انقدر هی همه گفتن میایم میبریمش یه روز همسرم گفت بیا خودمون ببریمش
بردیم و خلاص
ناخن اول و همسرم گرفت بقیش من
دیگه همه کاراش با خودمون بود و هست
همسر من کارش طوریه که بیشتر خونس
تقریبا 80 درصد تو خونه کاراشو میکنه که خیلی عالیه و کمکمه واقعا
ببین رز جان درست میگه خیلی خوبه اگر کسی هست که کمکت کنه
ردش نکن
من به شدت شدت شدت کمبود یه مادر دلسوز و واقعی رو هم تو بارداری و هم بعد از زایمانم حس کردم 
جوری که همسرمم به زبون آورد
اما خب من ندارم دیگه
شاید باورت نشه اما هنوز بابام اینا بچمو ندیدن
ببین نگران نباش یک سری چیزا به طور غریزی تو آدما هست
مثل اینکه من بچمو عوض میکردم بعد زدم تو یوتیوب که ببینم غلط نباشه
دونه دونه نکات رو درست میرفتم
برامون خیلی عجیب و جالب بود
سایت و اپلیکیشن نی نی پلاس هم به نظر خیلی عالیه و اطلاعات خوب و به درد بخوری میده و علمیه 
خلاصه که نگران نباش گلمپماهم تا هرجا بتونیم در کننارتیم
مثل بچه هایی که اینجا مثل رز و نونا و لیانه و ترگل و همه کسایی که به من واقعا دلسوزانه و خواهرانه کمک و راهنمایی دادن
Heart Heart Heart Heart Heart

(۱۴۰۰/۶/۳، ۰۹:۰۷ عصر)Bonsay نوشته است: بچه ها‌ تقریبا همتون سزارین بودین
بعد سزارین چند روز درد طاقت فرسا تو شکم داشتین؟ یا با شیاف خوب میشدین؟
یه کم از حال خودتون سختیش ( از لحاظ درد جای عمل) میگید لطفا

یا اصلا کلا قرار نیست سخت ترین بخشش اون باشه
یه کم از شرایط خود مادر برامون بگید که چی در انتظارمونه
عزیزم من کلا 4-5 روز فکر کنم درد داشتم اونم فقط تو بلند شدن و خوابیدن و سوار و پیاده شدن از ماشین همین
من شیاف اصلا نذاشتم فقط 2بار قرص استامینوفن رو خوردم همین
ببین اصلا به نظر من طاقت فرسا نیست
برای من درد بستری بودن پسرم خیلی پررنگ تر بود
من همون کلا استراحتم تو بیمارستان بود همون شب ترخیص خونه مادر شوهرم اصلا 1دقیقه ام دراز نکشیدم
دوست نداشتم حس مریضی و نقاهت بگیرم
برای من سخت ترین بخشش همون بستری پسرم بود و اینکه بعدش دوباره رفت برای زردیش
همین
البته من چون تنها بودم همه چیش برای بار اول سخت بودا
اما اصلا طاقت فرسا نیست
یه خنده نصفه و نیمش تو خواب حتی همه چیزو میشوره میبره
بخیه کشیدنمم که اصلا نفهمیدم 2ثانیه بود
خیلیا هم جذبیه
تو اتاق عملم همه چی خوب بود 
من چون حال اورژانسی داشتم حال خودم خوب نبود
اما سزارین راحتتر از اونی بود که فکرشو میکردم
خدا به دکترمم سلامتی بده خیلی راضیم ازش Heart
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، 2015، liyane، mona70، Nedaa28، nona، Rose، Seti69، Targol، ستی‌لیته، سروناز، شماره مجازی تیندر
پاسخ
مرسی بچه ها ، چقدر خوبه که هستین
رز جانم راستش به خاطر کرونا زیاد نمیتونم بگم کسی بیاد فقط مامانمه که اونم به قول تو زیاد چیزی بلد نیس چون بچه اطرافمون نبوده ولی خب بازم از من بیشتر بلده ، احتمالا دو سه روز نتونه بیاد
همسرمم که مثل خودمه ولی همین که باشه خوبه حداقل یه املت درست میکنه
یه کم فریزر رو پر کردم ولی بازم کار زیاده
این کرونا باعث شده کسی نتونه بیاد راحت دیدن بچه چه برسه بمونه

یوتاب جان واقعا خداروشکر به خاطر وجود پسر گلت و خنده هاش ، اون روزا گذشت الان فقط خانواده سه نفره خودتون مهمه ، الهی همیشه کنار هم سلامت باشین
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • 2015، liyane، mona70، nona، Rose، Seti69، youtab، سروناز، شماره مجازی تیندر، کتایون خانم
پاسخ
بن سای جان همون که یوتاب جان گفتن
دردش وحشتناک نیست اما خب بدون شکم بند زیاده چون یوتاب طفلی درگیر پسرش بود عملا درد خودشو‌یادش رفت. حتما حتما شکم بندو ببند من دو روز نبستم روز سوم خواهرم‌منو دید گفت این چه وضعشه ببند وقتی بستم تازه فهمیدم نیاز نبود اینقدر تو نشستن و بلند شدن و مخصوصا تو ماشین نشستن زحر بکشم. سریع هم رحمم جمع شد. دکترمم گفته بود ببندیا من سهل انگاری کردم. بعد بستن خدایی درد اونطوری نداشتم اصلا. بعد روز چهارم که دیگه روند بهبودی سرعت میگیره خیلی

آهان من اون دو روزی که شکم بند نبسته بودم روزی سه تا شیاف استامینوفن میذاشتم بازم درد داشتم. اما از روز سوم که شکم بند بستم دیگه درد نداشتم و شیاف استفاده نکردم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، 2015، liyane، mona70، Nedaa28، Rose، Seti69، youtab، سروناز، شماره مجازی تیندر، کتایون خانم
پاسخ
بچه‌ها منظورتون از شکم بند ایناس؟
https://www.digikala.com/product/dkp-1418581

یا مدل خاصی دکتر گفت استفاده کنین
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • youtab، سروناز، شماره مجازی تیندر
پاسخ
ستی جان خیلی شبیهه باید به داروخانه بگو شکم بند بعد زایمان بهت بدن. اون شکم بندا یه نوار اضافه تر دارن که باعث میشه کامل رو شکم فیکس بشه شایدم همینی باشه که شما فرستادی و مدل من اونو داشت. داروخانه بیمارستانت حتما داره. فقط بعد زایمان بخر چون دور شکم بعد زایمانتو باید اندازه بگیری که سایز مناسب شکم بندو بهت بدن. الان که فکر میکنم همینیم که عکسشو فرستادی کاراییش باید همون باشه. بهرحال بذار بلافاصله بعد زایمان بگیر

مدل خاص نداره
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • 2015، liyane، Rose، Seti69، youtab، سروناز، شماره مجازی تیندر
پاسخ
(۱۴۰۰/۶/۳، ۰۹:۰۷ عصر)Bonsay نوشته است: بچه ها‌ تقریبا همتون سزارین بودین
بعد سزارین چند روز درد طاقت فرسا تو شکم داشتین؟ یا با شیاف خوب میشدین؟
یه کم از حال خودتون سختیش ( از لحاظ درد جای عمل) میگید لطفا

یا اصلا کلا قرار نیست سخت ترین بخشش اون باشه
یه کم از شرایط خود مادر برامون بگید که چی در انتظارمونه
عزیزم من فردای زایمان یه دردی توی قفسه سینم و کتفم داشتم که داشت میکشت منو. بعد عمل تا چند ساعت خیلی کم حرف زدم. سرمو هم تکون ندادم. به خاطر همین سردرد نداشتم. کمردرد هم همینطور. اما اون دردی که از فر‌داش گرفتم مرگ بود. من چهارشنبه زایمان کردم و شنبه مرخص شدم. چون شرایطم خیلی خوب نبود. اما سختیش همین ۴-۵ روز اول بود. بعدش هم موقع نشستن و پاشدن درد داری‌ها، ولی قابل تحمله.
راستی شکم بند با وجودیکه با خودت فکر میکنی چطور ممکنه با این همه درد ببندیش، خیلی درد رو کم میکنه. 
بعدش بچه رو که میاری خونه اوایل کلی میخوابه و ساکته و اینا. فکر میکنی به به، بچه داری چقد آسونه و گل و بلبله. هر وقت در هر مرحله این جمله از ذهنت گذشت بدون که به زودی قراره یه بلای بزرگی سرت بیاد Smile) مثلا من الان دو شبه نمیدونم به چه دلیلی بچه ام از اعماق وجودش گریه میکنه و حتی بعد شیر هم آروم نمیشه!! امشب همسرم نیست خودم گذاشتمش تو پتو و هر دو طرف پتو رو خودم با دو تا دستهام گرفتم و تابش دادم. دیگه ببین به چه کارهایی ناچار میشه آدم  Undecided
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، 2015، liyane، Mari90، mona70، Nedaa28، nona، Rose، Seti69، youtab، سروناز، شماره مجازی تیندر، نسیمه جااان، نیوشا123، کتایون خانم
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 17 مهمان