امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امتیازات: 3.33
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
تبادل نظر بچه های رژیم کاهش وزن
نه بابل ندایی این چه حرفیه 
اره پیج که دا ه
اما تو واتس اپ کلا در ارتباطه با همه
Heart  پسر دو ساله من  Heart
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Nedaaa28
پاسخ
آبگینه سلین ماهور بخدا نمیدونم چرا اینجوری شدم
قبلا باید کلللللی نمیخوردم تا نیم کیلو کم کنم
الان که بی خیالش شدم انگاری بهتر عمل میکنم
البته بچه ها من اصلا ریزه خواری ندارم.اهل شکلات مکلات اینا هم نیستم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • **ماهور**، Celin، آبگینه
پاسخ
پری جان چقدر خوب کم کردی عالیه

برات مقدور نیست تو هم تایم خواهرت بری؟
اعترافت رو خوندم منم مثل خواهرت نیاز دار با یکی برم باشگاه تنهایی میدونم نصفه نیمه میرم شدیدا هم غصه دار میشم!!!
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Pari، youtab
پاسخ
طبیعی که نیست پری، ولی منم بودم همین‌قدر ناراحت می‌شدم. ولی سعی کن اگر خواهرت بیشتر از تو به انگیزه احتیاج داره الان بهش انگیزه بدی و بگی بدون من بهترم هست و دوست جدید پیدا می‌کنی.
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Celin، Pari، youtab
پاسخ
پری جان تو موقعیت مشابه منم مثه تو ناراحت میشم
شاید طبیعی نباشه اما خوب ترجیحم اینه با خواهر یا دوستم با هم بریم
باشگاه و استخر و ...انگار نیاز به یه همراه داره
آدما باهم فرق دارن نقطه مقابل من خواهرمه برنامه اش تحت تاثیر هیچ کس نیست سال هاست میره ورزش براش مهم نیست با کسی آشنا باشه یا نه
کلا روابط اجتماعیش از من قوی تره

به خواهرت روحیه بده که ترم بعد باهم میریم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Pari، youtab، ستی‌لیته
پاسخ
الهام جان من جوانه ماش رو فقط درست کردم
دو روز ماش رو خیس میکنم توی این دو روز مرتب ابشو عوض میکنم
بعد لیوانای یکبار مصرف کاغذی رو کفشو و دیواره هاشو با یه وسیله تیز سوراخ میکنم از جوانه ها میریزیم توی لیوان تا نصف لیوان بعد روشو دستمال کاغذی مرطوب میزارم
میزارم توی کابینت هر موقع دستمال خشک شد باز نمدارش میکنم تقریبا دو روز طول میکشه تا جوانه ها رشد کنن
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Elham67، sims s، آبگینه، ستی‌لیته
پاسخ
بچه ها ممنونم…کلا نمیدونم چرا بعضی اواقات اینجوری میشم…سر چیزای مسخره گریه ام میگیره…نمیدونم بخاطر مسئولیتی که داشتمه یا چون همیشه خودمو مقصر میدونم…

ستی لیته جون دقیقا بعدش باهاش صحبت کردم روی لاغری مانور دادم که ممکنه بری این مربیه ببری تو فاز چربی سوزی…درصورتیکه مربیه ما بیشتر تو فاز عضله سازیه…
هی اینارو براش گفتم که بری تو چربی شوزی بهتره مثل اون سال خوب لاغر میشی…
بهتر شدیم جفتمون…
قرار شد من پس فردا با یه دختره که تازه اومده تو کلاس ما صحبت کنم اگر تایمش خورد با خواهرم عوض کنه…
اینم فکر کردیم که اگر فردا بره اصلا اگر این یکی بهتر بود منم برم اون تایم…اصلا این تایم جدید کلاس خواهرم بهتره،من روزهای باشگاه تا غروب قشنگ میگیرنم میاد سراغم…

من یه نگرانی دیگه داشتم که خواهرم تنها باشه و ادامه نده…
ولی اینم خیلیامو راحت کرد گفت که نه دیگه بخاطر عقدمم شده همرو میرم باید لاغر شم

سلین راستشو بگم؟
من دقیقا مثل خواهرتونم…همه جا تنهایی میرم…استخر،خرید،باشگاه هم همیشه تنها بودم
ولی اینسری چون از اول باهم شروع کردیم و برگشتنی پیاده برمیگشتیم خیلی خوب بود
همش حرف میزدیم و خوب بود
البته من ارتیاظ اجتماعیم اصلا قوی نیست یه ادم درونگرا هستم که معمولا اگر سوال عمومی رو کسی جواب نده،جواب میدم…

امیدوارم شرایط درست بشه خواهرم رها نکنه،ادامه بده تا اخرش لاغر بشه
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Celin، freebird، youtab
پاسخ
روز دوم
صبحانه یه برش سنگک 10 در10 و 1تخم مرغ نیرو بدون روغن و نصف لیوان شیر
میان وعده 2تا نارنگی و 1 هویج کوچیک
ناهار 4قاشق سرخالی لوبیا پلو و 45 گرم گوشت، نصف لیوان ماست، نصف پیشدستی سالاد فصل
میان وعده عصر 1پرتقال متوسط 
شام 45 گرم گوشت از لوبیا پلو و یه سنگک 10 در10 
قبل خواب نصف لیوان شیر
Heart  پسر دو ساله من  Heart
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Pari
پاسخ
نسیم جون شاید یه فشار روانی و استرس پنهان داری که بخاطرش داری لاغر میشی.‌اگه اینطوره سعی کن به خودت رسیدگی کنی عزیزم. ولی در کل خیلی این مدلی لاغر شدن مزه میده به آدم Smile
پری راستش به نظر منم طبیعی نیست ولی خب آدما و اخلاقا و شرایطا فرق داره باهم. منم همه این مدل کارارو تنها میرم، زیادم اجتماعی و زود جوش با مردم نیستم، میرم کارمو انجام میدم و برمیگردم، همین. ولی خب داشتن یه دوست و همدم صد در صد شیرین تر میکنه انجام اون کار رو.
راستی عقد خواهرت مبارک باشه. خوشبخت باشه ایشالله. چند سالشه خواهرت؟ آخه من فکر میکردم فاصله سنیت با خواهرت خیلی زیاده.
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • youtab
پاسخ
امیدوارم درست بشه…بیشتر نگران خواهرمم که بره و نصفه رها نکنه

مرسی ماهور جان نه عزیزم تفاوت سنیمون کمه…خواهرم ۲۵ سالشه…به لحاظ عقلی خیلی کمتر از سنشه…گاهی اوقات میگم شاید بخاطر منه از بس همیشه همه کاراش بامن بوده…هیچ مسئولیتی تو زندگی نداشته هیچی…الان همسن نگرانیه منو مامانم برای باشگاه رفتنش خودش یه مسئله خیلی بچگانه اس…بعضی اوقات به مامانم میگم مامان تا کی منو تو قراره هلش بدیم…اخر خودش باید هدف داشته باشه بخواد خودشو لاغر کنه…یا مثلا امروز بلند نشد بیاد باشگاه…اگر میومد دیگه این مشکلات رو نداشتیم…اما کلا اراده اش تو همه چی صفره…
حتی همین لاغر شدن…همش نصفه رها میکنه یا اصلا جدی ادامه نمیده…بعضی اوقات به مامانم میگم اخر پرستو مارو سکته میده خودش به زندگیش ادامه میده ولی خب نمیتونم هم بی تفاوت بمونم میدونم خودش ناراحته لخاطر ناراحتیش ناراحت و دلواپس میشم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • **ماهور**
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 10 مهمان