گپ خانم های باردار 1401

[نسیمه جااان]

نسیمه ۲۳ هفته_پسر

سیما۱۴هفته -؟

رخشید ۱۰هفته -؟

[sims s]

بچه ها نی نی خ ش جنسیتش معلوم شد دختره
برا منم پنجشنبه جوابش میاد ولی دوستم گفته من میرم جوابشو بگیرم که شنبه سورپرایزم کنه واای من تا شنبه چجوری تحمل کنم

سیما جون اون دسرهای خوشگل و خوشمزه که درست میکنی رو نمیخوری؟
راستی خیلی بدم نیست ذائقه تون اینجوریه
من پتانسیل اینو دارم چند کیلو کیک و شیرینی رو توی یه روز بخورم.
و متاسفانه خیلی بده این
از الان قندم لب مرزه

نه شیدا جون نمیخورم خودم

[صنوبر۷۱]

وای شیدا منم قندم لب مرزه.از ترسم جرات ندارم برم آزمایش بدم.بعد اینجا بچه ها میگن از شیرینی حالم بد میشه توی افق محو میشم
سیما جان ان‌شاالله به سلامتی

[نسیمه جااان]

عزیزم سیما جونی ،بسلامتی
عه خ ش ،هم بارداره؟؟
دختر دایی منم بارداره ،فک کنم ۹ هفته اینا باشه
وقتی فهمیدم یهو تو دلم گفتم ایشششش نا فهمید من باردارم ،سریع رفت حامله شد ،وای بعدش اینقد ب افکار خودم خندیدم ...مث بچه دبستانی ها حسود شدم

---

سیما چیزی نمونده تا شنبه ،یعنی جشن تعیین جنسیت و اینا بگیرید؟
خیلی خوبه
ما ک طاقت نیاوردیم و همون تو مطب پرسیدیم، ب جشن مشن نرسید

[Nedaaa28]

صنوبر تو قند لب مرزی سرلاک میخوری؟؟ بس کن این کارارو

[sims s]

آره نسیمه جون یه هفته از من جلوتره بچه دومشه یه پسر داشت اینم دختر شد
جشن که آنچنانی نه ولی شنبه تولد همسره، مامان دوست صمیمیم هم کارگاه کیک داره قراره توی کیک خامه صورتی یا آبی بزنه با یه تیر دو نشون بزنیم هم تولد همسر هم جنسیت نی نی

[نسیمه جااان]

چه خوب ،خیلی هم عااالی
عاقا فقط یادت باشه ما هم منتظریم
شنبه ما رو فراموش نکنی ،ما رو هم سوپرایز کن

[شیدا]

سیما جون والا ما هم چجوری تحمل کنیم تا شنبه منم خیلی هیجان زده ام برات *__*
وای سیمااااا من عاشق اون دسر چیز مگنولیات شدم *_* هنوز درستش نکردم ولی چجوری نخوردیش*_*
صنوبر والا اینم شانس مایه -_-
ببین من دوستم از صبح تا شب در حال استعمال قند و شکر و شیرینی و خرما و انواع میوه هست، قندش ۷۰ بود :|||||
من رعایت میکنم همه چی تعطیل حتی میوه اونوقت قندم از نود و خرده ای پایین نمی‌ اد
-_____-
الانم که دیگه کلا رعایت نمیکنم سوزن دستگاهمون هم تموم شده، نمیدونم قندم چنده، ولی به شدت احساس خواب آلودگی دارم
احتمال زیاد قندم بالا رفته :|||||

[Rose]

وای شیدا منم قندم لب مرزه.از ترسم جرات ندارم برم آزمایش بدم.بعد اینجا بچه ها میگن از شیرینی حالم بد میشه توی افق محو میشم
سیما جان ان‌شاالله به سلامتی

صنوبرررررررررر   میام میزنمتا  ببین یکی از وحشتناک تریننننن بیماری ها همین دیابته... اصلا و ابداااا هم درمان نمیشه و فقط کنترل میشه... خواهش می کنم که حواست رو جمع کن... قند خیلی بیماری خطرناک و مارموزیه... خودش یه چیزه... ولی آثار لامصبش روی خیلیییی از ارگان ها خودشو نشون میده... از مغز و کبد و معده تااااا اینکه نمی تونه یه جات زخم شه، بارداریت به شدت بغرنج میشه... مراقبت ها و هزینه های بیشتری خواهی داشت... شاید بچه دچار مشکل بشه... خیلییی حواست رو جمع کن... برای آشنا شدن با عوارضش و توجه نکردن به بدن، میتونی پادکست جافکری فل هفتم رو گوش بدی... 
ببین من همیشه قندم قبل بارداری حدود 80-90 بود... توی بارداری چون به شدت مصرف قندم کم شده بود و حتی میوه هایی که می خوردم مثلا ترش و اینا بودن، قندم تا 70 رفت پایین... ولی اواخر بارداری به 92-93 رسید!!! دیابت بارداری هم ریسک ابتلا به بارداری رو به شدت بالا می بره... شما که دیگه پس باید خیلی بیشتر دقت کنی...

ترسم بذار کنار، یه جوری میگی انگار مثل من هموروئید داری که می ترسی بری یا خجالت می کشی  دختر یه قند ساده اس... هر یه مرحله ای که بیماری زودتر تشخیص داده بشه، احتمال درمان راحت تر و کم هزینه ترش بیشتره... وقتی کارد بدن به استخون برسه دیگه باید اون عضو از دست رفته حساب کنی... حیفه سلامتت رو به خطر بندازی...

[Rose]

سیما جون والا ما هم چجوری تحمل کنیم تا شنبه منم خیلی هیجان زده ام برات *__*
وای سیمااااا من عاشق اون دسر چیز مگنولیات شدم *_* هنوز درستش نکردم ولی چجوری نخوردیش*_*
صنوبر والا اینم شانس مایه -_-
ببین من دوستم از صبح تا شب در حال استعمال قند و شکر و شیرینی و خرما و انواع میوه هست، قندش ۷۰ بود :|||||
من رعایت میکنم همه چی تعطیل حتی میوه اونوقت قندم از نود و خرده ای پایین نمی‌ اد
-_____-
الانم که دیگه کلا رعایت نمیکنم سوزن دستگاهمون هم تموم شده، نمیدونم قندم چنده، ولی به شدت احساس خواب آلودگی دارم
احتمال زیاد قندم بالا رفته :|||||

شیدا قسمت زیادیش ژنتیکه لامصبببببب...
منم اکثرا 90-92 هستم...
با اینکه بخوام بگم کلا روزانه مثلا دو تا آبنبات (با چای) و هفته ای 3-4 بار چای شیرین با نهایتا 1.5 ق غ می خورم... شیرینی شاید مهمونی به مهمونی... و البته تولد... مربا و اینا هم که لب نمی زنم!!! ریسورس دیگه ی قندم هم نونه و برنج و میوه (زیاد میوه نمی خورم کلا)... ولی باز همین عدداست...
باز هم از طرف مادری هم پدری، قند داشتیم و به خاطر همونم من باید خیلی حواسم باشه... ما حتی عموی مامانم دست و پاش رو از دست داد، اخرم با همون دیابت فوت کرد انگار!!!! این بیماری ها هم کیفیت زندگی رو کم می کنن هم کمیت...